شنبه، فروردین ۱۶، ۱۳۹۳

فارماتون و قانون راز

چند وقت پیش تو داروخانه ای بودم و یه نفر اومد چند تا قرصی رو خرید که اسمش یادم نمونده بود اما ظاهرش که قهوه ای تیره بود کاملا یادم مونده بود و یک لحظه کاملا احساس کردم وارد ذهنم شده
بعد از اون نه یادآوری کردم نه چیزه دیگه ای کاملن رهای رها و اصلن برام مهم هم نشد تا اینکه دیروز یکی از بستگان در مورد قرص فارماتون ازم پرسید که از اینترنت جستجویش کردم و امروز براش خریدم که از قضا همونی بود که اول گفتم اصلن چیز بی ارزشیه اما اون مدلی که توی ذهنم رفته بود مطمعنم که فیلتری در ذهنم گذاشته شد و مغز شبیه اونو برام جذب کرد لذا این مورد رو باید تعمیم داد به کلیه مسایل اونم از نوع مثبتش مثلن خانه ویلایی دلخواه یا اتومبیل لوکسی که مد نظرم است فقط باید به ذهن خوراک درست داد اونوقت ذهن خودش جذب میکند شاید از دید خیلی ها این نوشته ام کس شعر باشد یا حتی از دید خیلی از معتقدان ، پیش پا افتاده بنظر بیاید اما من کاری به این مسایل ندارم و میپذیرم که ذهن بر هر چه تمرکز کند کاءنات اون رو به نوعی در مسیر آدم قرار میدهد و این همون قانون راز و جذبی است که خانم راندا برن ازش گفته

عیسی و گمان بد

در یک خشکسالی ، قوم عیسی به نزد او آمدند و گفتند که بیش از دوسال است که باران نیامده است. حتما گناهکاری در بین ماست. او را معرفی کن تا ما ، ...