پنجشنبه، بهمن ۰۱، ۱۳۹۴

داستان کوتاه

جیرجیرک به خرس گفت عاشقت شده ام.
خرس پهلویش را خاراند و پاسخ داد از خواب که بیدار شدم در باره اش حرف می زنیم.
خرس به خواب زمستانی رفت و
ندانست که عمر جیرجیرک فقط سه روز است...!

سه‌شنبه، دی ۲۹، ۱۳۹۴

مازلو

تولید علم برای ملتی که شکم خالی دارد، بیشتر شبیه یک طنز است.
مطابق هرم روانشناس بزرگ مازلو :
زندگی با ارضاء نیازهای اولیه انسان آغاز میشود
با تولید ثروت ادامه پیدا میکند
با تولید علم توسعه پیدا میکند
و با تکیه به معنویت، غنی می گردد.
این ترتیب را نمیشود به سادگی تغییر داد.
و امروز، بخش عمده ای از جامعه انسانی، قربانی تفکری است که میکوشد این مخروط را وارونه روی زمین قرار دهد:
با معنویت آغاز کند، با علم معنویت را تثبیت کند، با ثروت از علم و معنویت دفاع کند و در نهایت پس از مرگ، به ارضاء نیازهای اولیه خود بپردازد…

شنبه، دی ۱۹، ۱۳۹۴

کوک چهارم

یک روز بعد پایان کلاس و شرح مثنوی استاد علامه جعفری فرمودند: 
من خیلی فکر کردم و به این جمع بندی رسیده ام که رسالت ۱۲۴ هزار پیغمبر در یک تکیه خلاصه می شود و آن  "کوک چهارم" است

و جمع مریدان مثل من با چشمهانی گرد پرسان بودند که "کوک چهارم" چیست!؟
و علامه که با آن لهجه شیرین در تمثیل شرح می دهند که:
کسی کفشش را برای تعمیر نزد کفاش می برد. کفاش با نگاهی می گوید این کفش سه کوک می خواهد و هر کوک مثلا ده تومان و خرج کفش می شود سی تومان.
مشتری هم قبول می کند. پول را می دهد و می رود تا ساعتی دیگر برگردد و سوار کفش تعمیر شده بشود.
کفاش دست به کار می شود.کوک اول.کوک دوم.و در نهایت کوک سوم و تمام ...اما...
اما با یک نگاه عمیق در میابد اگر چه کار تمام است ولی یک کوک دیگر اگر بزند عمر کفش بیشتر می شود و کفش کفشتر خواهد شد.
از یک سو قرار مالی را گذاشته و نمی شود طلب اضافه کند و از سوی دیگر دو دل است که کوک چهارم را بزند یا نزد...

او میان نفع و اخلاق میان دل و قاعده توافق مانده است. 
یک دوراهی ساده که هیچ کدام خلاف عقل نیست.
اگر  کوک چهارم را نزند هیچ خلافی نکرده. اما اگر بزند به رسالت ۱۲۴ هزار پیامبر تعظیم کرده... اگر کوک چهارم را نزند روی خط توافق و قانون رفته اما اگر بزند صدای لبیک او آسمان اخلاق را پر خواهد کرد.
دنیا پر فرصت کوک چهارم است . و من و تو کفاش های دو دل...

به نقل از بهمن حبشی از شاگردان استاد علامه جعفری.

عیسی و گمان بد

در یک خشکسالی ، قوم عیسی به نزد او آمدند و گفتند که بیش از دوسال است که باران نیامده است. حتما گناهکاری در بین ماست. او را معرفی کن تا ما ، ...