پنجشنبه، بهمن ۰۱، ۱۳۹۴

داستان کوتاه

جیرجیرک به خرس گفت عاشقت شده ام.
خرس پهلویش را خاراند و پاسخ داد از خواب که بیدار شدم در باره اش حرف می زنیم.
خرس به خواب زمستانی رفت و
ندانست که عمر جیرجیرک فقط سه روز است...!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

عیسی و گمان بد

در یک خشکسالی ، قوم عیسی به نزد او آمدند و گفتند که بیش از دوسال است که باران نیامده است. حتما گناهکاری در بین ماست. او را معرفی کن تا ما ، ...