یکشنبه، دی ۲۲، ۱۳۹۲

روزنوشت 921022

وقتی که هر روز نمینویسم یه سری مسایل بکر از یادم میره و بعدن یادم نمی آد حتمن باید یادداشت بردارم که محتویات اندیشه هایم را از دست ندهم.
یکی از کیس های هوم ویزیتم، یه تراپیست دیگه هم داره که من قبلن پی برده بودم. مهم نیست به قول مولوی مرد غرق گشته دست در هر خار و خاشاکی میزند.من پرسونالیتی مستقل خودمو دارم.
زمین و زمان در مورد رق حرف میزنن.
دنبال یه دفتر تحقیقاتی و پژوهشی ام با دکتر س که امیدوارم به سرانجام برسانمش و به یه کار با کلاس و آبرومند خوب با درآمد بدون رقیب و عالی دست پیدا کنم.یه مقدار در محیط کار صبحم باید با برنامه ریزی دقیق تری کار کنم.
این روزها بچه ها خیلی خانممو اذیت میکنن .
از تکثر فکر کنم در بیایم بهتر است و الان وبلاگهای متعدد ایرانی دارم هر کدام با موضوع خاص خودش . فکر کنم ساده تر و خلوت تر باشه بهتره باید بسوی وحدت پیش برم نمیدونم همین جا بنویسم یا دوتا وبلاگ داشته باشم یکی همین یکی هم برای نوشته های رسمی ام. نمی دونم فکر کنم همون دوتا خوب باشه. ببینم حالا چی میشه تصمیم میگیرم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

عیسی و گمان بد

در یک خشکسالی ، قوم عیسی به نزد او آمدند و گفتند که بیش از دوسال است که باران نیامده است. حتما گناهکاری در بین ماست. او را معرفی کن تا ما ، ...