شنبه، اسفند ۰۷، ۱۳۹۵

بازگشت به عزت و شکوه خداوندی

اینقدر گناه و بزه دارم که دیگر خجالت میکشم از خداوند چیزی بخواهم. این مساله پیش آمده .......(در یادداشت خصوصی)......... تلنگری به من زد که در معادلات خانوادگی پخی بیش نیستم . ای کاش مث علی دایی یا شخص ثروتمند دیگری بودم و بدون بررسی و با راحتی و چشم بسته چند میلیون تومان به یه وکیل مرتبط بدیم و کارها را بگذاریم گردن او . اگر درست شد که فبها و اگر درست نشد حداقل سربلندی برای من می ماند و راحتی خیال پدر و مادرم.
متاسفانه در این زمینه قوی عمل نکردم انرژی متافیزیک ام ضعیف است و ابهت و عزت و شکوهمندی ندارم از خداوند بزرگ مخواهم که این شکوهمندی را به من برگرداند که هر که را او بخواهد عزت دهد کسی جلودارش نیست
دور بودن از خداوند و شاید جهنم ، ممکن است اینطوری خودش را نشان دهد به هر حال خداوند را شاکرم سپاس می گویم و از او اجازه میخواهم که بسوی او بر گردم 
951207

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

عیسی و گمان بد

در یک خشکسالی ، قوم عیسی به نزد او آمدند و گفتند که بیش از دوسال است که باران نیامده است. حتما گناهکاری در بین ماست. او را معرفی کن تا ما ، ...