یکشنبه، آذر ۲۶، ۱۳۹۱

شغل رویائی

دوست دارم شغلم آزاد باشد و وقتم در اختيار خودم
قبلاً بارها و بارها بهش فكر كرده ام مثل سرمربي يك تيم فوتبالِ بزرگ كه مدتها در خفا و آزادانه كار ميكند و بعد يكباره رو ميكند و كل دنيا بهش توجه ميكنند.و ميلياردها پول هم درآمدش است.
اين شغل را به شغل فعلي ام مقايسه ميكنم كه صد در صد وقتم بسته است مگر با مرخصي!و كار عصرم نيز صد در صد وابسته به وجود فيزيكي ام است.
راه حل: قبلاً در یکی از پستهام،راه حلی را اشاره کرده ام که در جای خودش ارزشمند است.
حالا باید یک بازی را شروع کنم .شاخصهایش را در حالت شغل رویائی ام در بیاورم و آن شاخص ها را در شغل فعلی ام بگنجانم!  فعالیت هائی را که ممکنه بکنم بنویسم اونا رو گروهبندی کنم و تجزیه شان کنم مثلاً وبگردی ،مطالعه ،بدون درخواست مرخصی ، خوابیدن تا هر زمانی که دوست داشته باشم (هر چند که سحرخیزم) و بعد آنها را در موقعیت شغل فعلی ام بازسازی و ترکیب نمایم(تا حد امکان).
یه کار دیگر هم میتوانم بکنم :آنتونی رابینز در سری کتابهای بسوی کامیابی(یاد سالهای 74 و 75 بخیر!!!) –اینکه احساسات پنج حواسم را در آنجا تجزیه تحلیل و در اینجا تصور و بازسازی کنم و همون احساسات را اینجا منتقل کنم.
کیفیت دیدن(بصری):رنگ، فاصله ،تحرک و .......
کیفیت شنیدن(سمع):....
لمسی،بویائی،چشائی و حتی حس عمقی!
اینا رو تجزیه کنم و همانجوری تداعی کنم
ضمن اینکه طبق قانون راز ،تفکر به هر چیز همان را برایمان مهیا میسازد.
این متنم آموزشی نیست که بیشتر بنویسم.صرفاً ثبت جرقه ذهنی و یادآوری برایم هست.
شاید بعداً بیشتر بنویسم.
91/10/03:

باز سازي شغل دلخواه: رفتن سر كار با احساس در يك جلسه هيئت مديره يا يك قرارداد مهم يا اينكه در مسابقه فينال
كلاً بايد از شغلم لذت ببرم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

عیسی و گمان بد

در یک خشکسالی ، قوم عیسی به نزد او آمدند و گفتند که بیش از دوسال است که باران نیامده است. حتما گناهکاری در بین ماست. او را معرفی کن تا ما ، ...