جان فیزیکی ما که روز به روز درحال کاسته شدن است و اگر خیلی خوش شانس باشیم تا 120 سال تمام میشود و میرود پی کارش.
حال این مساله منجر به ناامیدی و احساس تمام شدن و استرس و اضطراب میشود.اما مولوی رومی آنرا به چشم دیگری می بیند.آن را تشبیه میکند به حوض آبی که آب آن به مرور زمان در حال بخار و کاسته شدن است و هر روز که میگذرد از آب آن کم میشود در حالیکه مولکول های آب با تبخیر پا به چرخه دیگری میگذارند و همانا به اقیانوس که خواستگاه اصلی شان است میرسند.
انسانهای عارف نیز با هر بار نفس زدن و گذشتن هر روز عمرشان ، همین احساس را دارند و شور و هیجان بیشتری از اینکه به مقصد نهائی شان (سرای باقی)نزدیک میشوند را احساس و تجربه میکنند.
این مطلب در دفتر اول مثنوی است. بیائید اینگونه بیاندیشیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر